حدیث با برکت امروز، فرمایشی از حضرت باقرالعلوم علیهالسلام است؛ حضرت امام باقر علیهالسلام در کافی، ج۲،ص۶۷ فرمودند:
«إنه ليس من عبد مؤمن إلا [و] في قلبه نوران: نور خيفة ونور رجاء، لو وزن هذا لم يزد على هذا ولو وزن هذا لم يزد على هذا».[۱]
یکی از فرمایشهایی است که به نظر ما بیان یکی از مصادیق اعتدال در زندگی است. ترجمه حدیث این است که هیچ بنده مؤمنی نیست، مگر اینکه در دل و قلب او دو نور وجود دارد: نور خیفه و ترس، و نور رجاء و امید. اگر این وزن شود، اضافه بر آن ندارد، و اگر آن وزن شود، اضافه بر این ندارد. اضافه، به خوف است و رجاء است؛ و دیگری، اشاره به رجاء و طرف مقابلش خوف است.
اوامر و نواهی در فقه، از مصادیق خوف و رجاء
عنایت دارید که انسان نسبت به کارها به عنایت الهی، دو قوه به او داده است؛ این دو نیرو، انگیزه بایدها و نبایدهای اوست. در فقه، اوامر و نواهی داریم. این دو نیروی ترس و خوف، و نیروی رجاء و امید، یکی منشأ کارهای شایسته و دیگری پرهیز از آنچه نباید انجام دهد. نتیجه خوف و رجا این است که انسان باید به عفو الهی، امیدوار باشد و باید از عقاب الهی، خوفناک و بیمناک باشد؛ اینجا است که این بیم و امید، او را از ناامیدی دور میکند. ﴿لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ﴾.[۲]
تبیین حقیقت خوف و رجاء در روایات
حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام، در بیان ثقل این دو فرمودند: «يَا بُنَيَّ خَفِ اللَّهَ خَوْفاً تَرَى أَنَّكَ لَوْ أَتَيْتَهُ بِحَسَنَاتِ أَهْلِ الْأَرْضِ لَمْ يَقْبَلْهَا مِنْكَ وَ ارْجُ اللَّهَ رَجَاءً أَنَّكَ لَوْ أَتَيْتَهُ بِسَيِّئَاتِ أَهْلِ الْأَرْضِ غَفَرَهَا لَكَ»؛[۳]
آنچنان ترسی از خدا داشته باش که اگر همه خوبیهای روی زمین را ببری، خدا از تو قبول نمیکند؛ و آنچنان امید داشته باش که اگر گناهان همه اهل زمین را داشته باشی، خدا تو را ببخشد. این دو، دو قدرت متوازن هستند.
وظیفه روحانیون، اعتدال در بیان مفاهیم مربوط به خوف و رجاء است
یک عده از ما روحانیون، آن قدر دم از رحمت میزنیم که اصلا از عقاب خبری نیست؛ عدهای، آن قدر دم از عقاب میزنیم که انگار رحمتی نیست؛ افراط و تفریط نداشته باشیم.
آثار خوف و رجاء در روایات: بازدارندگی از سیئات و وادارندگی به کسب حسنات
«من رجا شیئا طلبه و من خاف شیئا هرب منه»؛[۴] اگر چیزی را بخواند، طلب میکند؛ و اگر از چیزی بترسد، از آن فرار میکند. اگر بهشت امید انسان باشد، به آن میرسد؛ و اگر جهنم مرحله ترس و بیم انسان باشد، از آن فرار میکند؛ این فرار و قرار، نیاز به برنامهریزی دارد؛ شوق بهشت داشته باشیم، بدون کار شایسته نمیشود.
«لا خوف کخوف حاجز و لا رجاء کرجاء معین»؛[۵]هیچ ترسی، مانند ترس بازدارنده و هیچ امیدی، مانند امیدی که ما را یاری دهد و امیدوار کند، نیست.
بالاترین مرتبه خوف، خوف از مقام رب
﴿وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوَى﴾؛[۶]
بالاترین خوف، خوف از مقام رب است؛ در تفسیر باید بحث شود؛ این مقام رب، یعنی هر انسانی در هر مرحلهای حتی گنهکار، یک افاضه باریتعالی را تحت اختیار خودش دارد. اختیار انسان، اسیر اراده انسان است؛ اراده الهی است که بر این اراده، محیط است؛ هر کاری که میکند، به جهتی خدا ناظر اوست؛ عالم، محضر خداست. اگر این را نهادینه کند، انسان به جایی میرسد که، انسانیت و عبادتش حفظ شود. توازن این دو قدرت و دو نیرو، انسان را متوازن و متعامل میکند. ان شاء الله اهل افراط و تفریط نباشیم و بیم و امید را در سیر و سلوک نهادینه کنیم.
[۱] الكافي- ط الاسلامية، الشيخ الكليني، ج۲، ص۶۷٫
[۲] سوره زمر، آيه ۵۳٫
[۳] جامع الأخبار( للشعيري)، الشعيري، محمد، ج۱، ص۹۸٫
[۴] بحار الأنوار – ط دارالاحیاء التراث، العلامة المجلسي، ج۷۵، ص۵۱٫
[۵] بحار الأنوار – ط دارالاحیاء التراث، العلامة المجلسي، ج۷۵، ص۱۶۴٫
[۶] سوره نازعات۱، آيه ۴۰ و ۴۱٫