محتويات
۱- خلاصه جلسه گذشته
۱٫۱- قسم دوم از اقسام سیره عقلاء (مرتبط به موضوع حکم)
۲- اقسام سیره استفاده شده در تنقیح موضوع ثبوتا
موضوع: السیرةالعقلائیة/اقسام سیره عقلاء و مناط حجیت آنها /
۱- خلاصه جلسه گذشته
در اقسام سیره بودیم. گفتیم سیره دو قسم است. سیرهای که در طریق و اثبات حکم شرعی است. یا تکلیفی و یا وضعی. مناط حجیت هم از بنای عقلا یا امر و امضای شارع است و یا کاشف از عدم ردع اوست.
قسم دوم سیره، (سیره عقلاء مرتبط با موضوع حکم)
قسم دوم سیرهای است که مرتبط با موضوع حکم است. این سه قسم دارد که یکی را گفتیم. خود سیره موضوع حکم شرعی باشد. روایات و احادیثی که گفتند سیره سیئه را ترک کنید و تثبیت نکنید.
۱٫۱- قسم دوم از اقسام سیره عقلاء (مرتبط به موضوع حکم)
قسم دوم از اقسام سیره مرتبط به موضوع حکم، سیرهای است که در تنقیح موضوع مطرح میشود. در ثبوت موضوع حکم این سیره مطرح میشود. گاهی روایاتی است که سیره انحصاری است. گاهی سیره انحصاری نیست. گاهی موضوع منحصره است و گاهی نیست.
۲- اقسام سیره استفاده شده در تنقیح موضوع ثبوتا
سیره داخل در تنقیح موضوع ثبوتا دو قسم دارد:
سیره دخالت در تحقق موضوع دارد
تحقق موضوعی که سیره در منقح کردن آن دخالت دارد، خودش به اعتبار مشکوک بودن یا یقینی بودن فرد دو حالت دارد:
۱٫ تنقیح موضوع یقینی و برای سیره عقلاء معلوم الحال است. این تنقیح موضوع به تمامه است. محقّق فرد حقیقی موضوع حکم شرعی است. در طول اعتبار باشد یا نباشد. در خارج فقه بورس داریم که نقود و دلار و اوراق نقدی طوری شده که سیره بر این محقق شده است که نقود و ریال را برایش اهمیتی قائل است عرف. حکم شرعی بر این موضوعات میچرخد. سیره اهمیت به معاملات دلاری و ریالی میدهد. یا جایی که فرد ابتدایی باشد نه در طول زمان.
مثلا مولی گفته قمار ثمنش سحت است. میبینیم در اینجا مثلا پاستور آلت قمار است. تعین قمار یافت حرام است. خرید و فروش و به دست گرفتن.
گاهی سیره قائم به قمار بودن در عصری است نه الان. مانند شطرنج. سید احمد خوانساری در جامع المدارک به این نتیجه رسیدند که شطرنج حرام نیست. قمار حرام است ولی موضوع شطرنج آلت قمار نیست. شاید برخی قمار کنند که حرام است. نفس شطرنج آلت قمار نیست. سیره اقامه شد فلان آلت جزو ابزار قمار هست یا خیر. موضوع منقح شود حکم هم میآید. سیره کاشف از موضوعیت موضوع است. فرد جزو این موضوع هست یا نیست.
مثال سوم ورقهایی خودش درست کرده است میشود خرید و فروش کرد یا خیر؟ خیر حرام نیست. ولی همین را علامتگذاری کند برای برد و باخت حرام میشود چون برد و باخت حرام است. پاستور در بازار حرام است و آلت قمار است به دلیل اینکه سیره این را قمار میداند.
ثبوتا این موضوع را اثبات میکند. اگر ثابت کرد این موضوع نیست حرام نیست.
۲٫ تنقیح موضوع برای سیره عقلاء مشکوک است. اگر مشکوک باشد آلت قمار هست یا نیست حکم چیست؟
• اگر حکم ما قبل معلوم باشد؛باید سراغ ما سبق رفت که حکم قبلی چه بود؟
• اگر ابقاء ما کان ممکن نبود، اگر نتوانستیم ابقاء ما کان کنیم، اینجا حضرت امام میفرمایند نباید منتسب به آن موضوع کنیم.مبنای ایشان اصل برائت است نه اشتغال.
از ایشان استفتاء میکنند گوش دادن به برخی آوازها که غنا هست یا خیر حرام است یا خیر؟ میگویند اشکالی ندارد؛ اصل برائت جاری میکنند.
مثال دیگر مانند لباس کفار که علم شده است برای کفار. پوشیدن آن جایز است یا خیر؟
لباس شهرت را مثال بزنیم. عدهای میخواهند مشهور شوند لباس خاصی تن میکنند. زن و مرد حق ندارد هر لباسی بپوشد. عرفها متغیر است. سیره هم متفاوت است.
سیرهای و دلیلی عدم ردع یا امضای شارع اگر آمد برای موضوعی، حکم آن میآید.
فرق بین ثبوت و اثبات
فرق بین ثبوت و اثبات را مستحضرید. ثبوت یعنی تحقق مثلا آلت قمار.
تطبیق متن
الثاني: ما له دخل في تنقیح الموضوع و تحقیقه ثبوتاً
قد تکون السیرة العقلائیة منقّحةً للموضوع و محقِّقةً له ثبوتاً_ و إن لم ینحصر تحقق الموضوع فیها، بل قد یتحقق بغیرها أیضاً_ و هو علی نحوین:
النحو الأول:
ما یتدخّل في تنقیح و تحقیق الموضوع بتمامه بأن تکون السیرة العقلائیة محققة لفرد حقیقي من أفراد موضوع الحکم الشرعي سواء أکان ذلک الفرد فرداً حقیقیاً له في طول الإعتبار، کمالیة النّقد الإعتباری المتحقّقة باعتبارهم أو بتقبّلهم لاعتبار الجهة المصدِّرة له، أو کان فرداً حقیقیاً له ابتداءً، کآلة القمار بناءً علی تفسیرها بما تُعررِف التقامر به، و لباس الکفار المتحقّق بجریان سیرتهم علی لُبسه.
و إن لم ینحصر تحقق الموضوع فیها ؛ یعنی علت منحصره در تحقق موضوع سیره نیست. بلکه علت جزئی و معده هم باشد کافی است. سیره اینجا تمام موضوع را بیان میکند.
سواء أکان ذلک الفرد فرداً حقیقیاً له في طول الإعتبار …؛ یعنی تفاوتی بین اعتبار تحقق موضوع در طول و غیر آن نیست. نقد اعتباری مانند پول و دلار.
المصدِّرة له: برای نقد اعتباری.
موضوع که ثابت شود معامله با آن صحیح میشود.
أو کان فرداً حقیقیاً له ابتداءً؛ در مقابل در طول اعتبار است.
«دوتار جزو» آلات موسیقی است. مثلا «نی» جزو آلات مشکوکه است. «پاستور» جزو آلات قمار است.
فرداً حقیقیاً له؛ یعنی برای موضوع حکم شرعی.
بما تُعررِف التقامر به؛ یعنی چیزی که قمار بازی با آن متعارف است.
کآلة القمار بناءً علی تفسیرها بما تُعررِف التقامر به، و لباس الکفار المتحقّق بجریان سیرتهم علی لُبسه ؛ در قمار دو نظر است:
یکی اینکه چیزی که با آن برد و باخت داشته باشند. میخواهد ریگ باشد یا پاستور یا هر چیزی. دیگر اینکه ابزارهایی که مشهور بین مردم است به اینکه آلت قمار است. اینجا به مبنای دوم فرمودند.
کسی لباس تنش کرده نمیدانیم شهرت است یا خیر؟ همین قدر که متداول نباشد در عرف میشود استفاده شهرت کرد.
و من هذا القبیل: السیرة التي تنقِّح ظهور الدلیل؛ حیث إنّ سیر العقلاء و مرتکزاتهم تُعتبر بمثابة القرائن اللبّیّة المتصلة بلاکلام التي تتصرّف في ظهور اللفظ و تحدّد المراد منه توسعة دو تضییقاً، و الظهور _ أي قالبیّة الّلفظ عرفاً للمعنی _ تمام الموضوع للحجّیة، و هي حکم شرعيّ إمضائیّ.
فمثلاً: لو ورد دلیل مفادّه أنّه «لو جاء [المشتري] بالثمن خلال ثلاثة أیام، و إلا فلا بیع بینهما» فإن جمدنا علی حاقّ اللفظ فهمنا من ذلک بطلان البیع، و أنّه لا بیع لازماً و لا متزلزلاً، بینما بناءً علی الأخذ بسیرتهم و المرتکزات العقلائیة بعین الإعتبار قد یُقال: إنّ المفهوم من ذلک هو نفي البیع الازم و ثبوت خیار التأخیر.
السیرة التي تنقِّح ظهور الدلیل ؛سیره در اینجا دلیل بر انصراف یا اطلاق مقامی هست.
فإن جمدنا علی حاقّ اللفظ؛ جمود بر حاق لفظ نظر برخی اخباریون است.
و أنّه لا بیع لازماً و لا متزلزلاً؛ بیع متزلزل، بیعی است که در آن خیار یا حق فسخ باشد. گاهی میگوییم کالایی را خریده و تا سه روز پول نیاورد معامله باطل است و یا حق خیار تأخیر قرار میدهیم. قانون کلی میتوان از این استفاده کرد.
إنّ المفهوم من ذلک؛ یعنی از دلیل. موضوع که منقح شد حکم شرعی هم منقح میشود.